- گرما خوردن
- دچار سرما شدن مقابل سرما خوردن
معنی گرما خوردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متاثر شدن از سرما زکام کردن
دچار گرما شده، جمع گرما خوردگان: بدم چندی چو خاکستر شد این دل که گرما خوردگان را خوش بود باد. (امیرخسرو دهلوی)
حسرت بردن
حسرت خوردن، حسرت بردن
استفاده کردن از ربا نزول گرفتن
گره پیدا کردن، در هم پیچیده شدن
گره ایجاد شدن: رشته ام تاب گره خوردن زکوتاهی نداشت این قدر پیچیدگی افتاد در کارم چرا ک (معز فطرت)، ایجاد مشکلی شدن در امری
گرد آلود شدن: می خورد گرد عبث محمل لیلی در دشت نیست جز عشق تمنای دگر مجنون را. (صائب)
گیاه خوردن: و جانور هست که مراو را خود شیر نیست البته همان ساعت که بزاید گیاخورد